گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ترجمه کتاب نفیس (القطره)
جلد دوم
بخش هفتم : مناقب امام محمّد باقر علیه السلام




علوم پیامبران 􀀀 قطره اي از دریاي مناقب بی کران شکافنده
حضرت امام محمّد بن علی الباقر
صلوات اللَّه علیه
---------------------------------------------
ص: 558
ص: 559
می نویسد : ابو بصیر گوید : « دلائل الإمامه » 1 - طبري رحمه الله در / 998
خدمت مولایم امام باقر علیه السلام شرفیاب شده عرض کردم : آیا شما وارثان پیامبر خداصلی الله علیه وآله وسلم هستید؟
فرمود : آري .
عرض کردم: آیا پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم هم وارث پیامبران بود ، نسبت به آنچه می دانستند و عمل می کردند؟
فرمود: آري .
عرض کردم: آیا شما می توانید مرده را زنده کنید و کور و بیمار پیس را شفا دهید؟ فرمود:
آري ، با اجازه خداوند .
آنگاه امام باقر علیه السلام به من فرمود : اي ابامحمّد! نزدیک بیا.
من نزدیک شدم، حضرت دست مبارکش را روي چشمانم مالید و چشمم باز شد و آفتاب، آسمان، زمین ، خانه ها و آنچه در
منزل بود، دیدم.
امام باقر علیه السلام به من فرمود:
أتحبّ أن تکون علی هذا ولک ما للناس وعلیک ما علیهم یوم القیامه ، أو تعود کما کنت ولک الجنّه خالصه ؟
ص: 560
آیا دوست داري همین طور باشی و تو نیز همانند مردم بوده و در روز قیامت هر معامله اي که با آنها می شود با تو نیز همان
گونه رفتار شود؟ یا می خواهی مثل اوّل نابینا باشی و بدون زحمت وارد بهشت گردي ؟
عرض کردم: می خواهم مثل اوّل باشم.
( حضرت دست مبارکش را بر روي چشمانم مالید و مثل حالت نخست گشتم. ( 1
------------------------------------------
گوید : « الثاقب فی المناقب » 2 - نویسنده کتاب / 999
من در مشهد امام رضا علیه الصلاه والسلام در خانه استادم ابا جعفر محمّد بن حسین شوهانی ( 2) بودم ، او از کتابش - که نام
راوي را فراموش کرده ام - چنین می خواند :
جوانی از اهل شام در جلسه امام باقر صلوات اللَّه علیه زیاد حاضر می شد، روزي در محفل حضرتش گفت: سوگند به خدا!
من به جهت محبّت به شما در جلسه شما حاضر نمی شوم ، بلکه فقط به خاطر فصاحت و دانش شماست که در این محفل
حاضر می شوم.
امام علیه السلام تبسّمی نمود و چیزي نفرمود.
چند روزي گذشت و خبري از جوان نشد، حضرت جویاي حال آن جوان شد .
شخصی گفت: او بیمار است .
در این حین شخصی وارد شد و گفت: اي فرزند رسول خدا ! جوان شامی که در مجلس شما زیاد حاضر می شد از دنیا رفت.
او وصیّت کرده که شما بر جنازه او نماز بخوانید .
آورده « 274 ح 5 / الخرائج : 1 » 249 ح 42 . نظیر این روایت را راوندي در / -1 دلائل الإمامه : 226 ح 17 ، بحار الأنوار : 46
است .
-2 در مصدر چنین آمده است : ابا جعفر محمّد بن حسن شوهانی .
ص: 561
امام باقر علیه السلام فرمود :
وقتی او را غسل دادید، بگذارید روي سریر باشد و کفن نکنید تا من بیایم.
آنگاه حضرتش برخاست و وضو گرفت و دو رکعت نماز خواند و دعا نمود ، سپس سر به سجده گذاشته و سجده را طول داد
، بعد برخاست و رداي رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را بر تن کرد و نعلین بر پا نمود و به سوي او رفت .
وارد خانه شد ، آنگاه وارد اتاقی شد که او را غسل می دادند . او را غسل داده روي سریر گذاشته بودند ، حضرت با نامش او
را صدا زد و فرمود :
اي فلانی!
ناگاه آن جوان پاسخ داده و لبّیک گفت و سر بلند کرد و نشست، حضرت شربت سویقی خواست، و به او خورانید .
آنگاه پرسید: چه شده به تو؟
گفت: تردیدي ندارم که قبض روح شدم، وقتی روح از بدنم خارج شد صداي دلنشینی را شنیدم که تا حال نیکوتر از آن
نشنیده ام که گفتند:
ردّوا إلیه روحه ، فإنّ محمّد بن علیّ قد سألناه .
( روح او را باز گردانید، زیرا محمّد بن علی او را از ما خواسته است. ( 1
------------------------------------------
و همچنین یکی از دانشمندان امامیّه در یک نسخه خطّی کهنی - که شاید پیش « کافی » 3 - شیخ کلینی رحمه الله در / 1000
از سیصد سال نسخه برداري شده - می نویسند : امام باقر علیه الصلاه والسلام می فرماید :
مادرم کنار دیواري نشسته بود، ناگاه دیوار شکست و ما صداي شدید شکستن آن را شنیدیم.
مادرم با دستش به دیوار اشاره کرد و گفت :
] لا ،[ وحقّ المصطفی ! ما أذن اللَّه لک فی السقوط .
نه، به حقّ محمّد مصطفی صلی الله علیه وآله وسلم خداوند به تو اجازه فرو ریختن نداده است!
. -1 الثاقب فی المناقب : 369 ح 2
ص: 562
در این هنگام دیوار همان طور ]در هوا[ معلّق ماند ، تا این که مادرم از آنجا گذشت .
پدر بزرگوارم به جهت سلامتی مادر مهربانم صد دینار صدقه داد .
]ابو صباح گوید:[ روزي امام صادق صلوات اللَّه وسلامه علیه یادي از مادرِ پدرش نمود و فرمود:
کانت صدّیقه لم تدرك فی آل الحسن علیه الصلاه والسلام امرأه مثلها.
( او بانوي صدّیقه اي بود که همانند او در آل حسن - علیه الصلاه والسلام - زنی دیده نشد. ( 1
------------------------------------------
4 - جابر جعفی گوید : به مولایم امام باقر علیه السلام عرض کردم : / 1001
من شخصی نابینا و سالمند هستم و مسافت میان ما و شما زیاد است، از شما دستوري می خواهم که با آن ، دینداري کنم ، بر
مخالفانم استدلال نموده ، در برابر آنها به آن چنگ زده و آن را به بازماندگانم برسانم .
جابر گوید : امام باقر علیه السلام از این سخن من در شگفت شد، و راست نشست ، آنگاه فرمود :
اي ابا الجارود! چه گفتی؟ سخنت را تکرار کن!
من سخنم را دوباره بازگو نمودم .
امام باقرعلیه السلام فرمود:
نعم، یا أبا الجارود! شهاده أن لا إله إلّا اللَّه وحده لا شریک له ، وأنّ محمّداً عبده ورسوله ، وإقام الصلاه وإیتاء الزکاه ، وصوم
شهر رمضان ، وحجّ البیت ، وولایه ولیّنا ، وعداوه عدوّنا ، والتسلیم لأمرنا ، وانتظار قائمنا علیه السلام ، والورع والإجتهاد .
آري، اي اباالجارود! گواهی دادن به این که معبودي جز خدا نیست که
نقل کرده است . « الدعوات : 68 ح 165 » 215 ح 14 . این حدیث را راوندي نیز در / 469 ح 1 ، بحار الأنوار : 46 / -1 الکافی : 1
ص: 563
یکتاست و شریکی ندارد، و این که حضرت محمّدصلی الله علیه وآله وسلم بنده و پیامبر اوست. اقامه نماز، پرداخت زکات،
روزه ماه مبارك رمضان، حجّ خانه خدا، دوست داشتن ما، دشمنی با دشمنان ما، تسلیم بر امر ما، انتظار قیام و ظهور قائم ماعلیه
( السلام، ورع و پاکدامنی و اجتهاد و کوشش نمودن (در دین). ( 1
------------------------------------------
آمده است : « عیون المعجزات » و « بصائر الدرجات » 5 - در کتاب / 1002
روایت شده که:
حبابه والبیّه رحمها اللَّه تا دوران امامت امام باقر علیه السلام در حال حیات بود، روزي خدمت حضرتش شرفیاب شد، حضرت
به او فرمود:
اي حبابه! چه شده که مدّتی است نزد ما نمی آیی؟
گفت: پیر شده ام و موهاي سرم سفید شده و غم و اندوهم زیاد گشته است.
امام علیه السلام فرمود: نزدیک بیا.
پس او نزدیک آمد ، حضرت دست مبارکش را روي سرش گذاشت و آنگاه دعایی را خواند که ما متوجّه نشدیم چه دعایی
بود، فوري موهاي سرش سیاه شده و جوان گشت، او از این امر خوشحال شد و امام باقرعلیه السلام نیز به خاطر خوشحالی او
مسرور گشت .
حبابه گفت: شما را سوگند می دهم به حقّ کسی که براي شما از پیامبران عهد و میثاق گرفته است شما در عالم اَشباح چگونه
بودید ؟
امام علیه السلام فرمود :
یا حبابه ! نوراً قبل أن خلق اللَّه آدم علیه السلام نسبّح اللَّه سبحانه فسبّحت الملائکه بتسبیحنا ولم تکن قبل ذلک ، فلمّا خلق اللَّه
تعالی آدم علیه السلام أجري ذلک النور فیه ؛
اي حبابه! پیش از آنکه خداوند حضرت آدم علیه السلام ، را بیافریند ما نوري بودیم
13 ح 14 (با اندکی تفاوت) . / -1 الدعوات : 135 ح 335 ، بحار الأنوار : 69
ص: 564
که خداي سبحان را تسبیح می گفتیم، از تسبیح ما ، فرشتگان تسبیح گفتند، که پیش از ما ، چنین نبودند، وقتی خداوند متعال
( حضرت آدم علیه السلام را آفرید آن نور را در (صلب) او قرار داد . ( 1
------------------------------------------
آمده است : جابر گوید: « بصائر الدرجات » منسوب به شیخ مفید رحمه الله و همچنین در « اختصاص » 6 - در کتاب / 1003
خدمت مولایم امام باقرعلیه السلام شرفیاب شده و اظهار نیاز و حاجت کردم.
حضرت فرمود:
اي جابر! حتّی یک درهم نزد ما نیست.
چیزي نگذشت که کمیت شاعر وارد شد، وي به امام علیه السلام عرض کرد: قربانت گردم ! اجازه می فرمایید قصیده اي که
برایتان گفته ام ، بخوانم ؟
فرمود: بخوان .
کمیت اشعار خود را خواند . امام علیه السلام به غلام خود فرمود :
به آن اتاق برو و کیسه پولی را بر کمیت بیاور .
(او آورد و به کمیت داد) .
کمیت عرض کرد : قربانت گردم! اجازه می فرمایید قصیده دیگري نیز گفته ام بخوانم؟
حضرت فرمود: بخوان .
کمیت قصیده را خواند . امام علیه السلام به غلامش فرمود :
کیسه دیگري نیز براي او بیاور.
او نیز کیسه را آورد و به او داد .
کمیت عرض کرد: فدایت شوم ! اگر اجازه می فرمایید قصیده دیگري نیز بخوانم؟
237 ح 16 نقل شده / 284 ح 87 ، بصائر الدرجات : 270 ح 3 . بخشی از این حدیث در بحار الأنوار : 46 / -1 بحار الأنوار : 46
است .
ص: 565
امام علیه السلام فرمود : بخوان .
او (سوّمین) قصیده را خواند و امام علیه السلام به غلامش فرمود :
کیسه دیگري بیاور.
غلام نیز اطاعت امر امام کرده و آورد .
کمیت عرض کرد: قربانت گردم؛ سوگند به خدا! مهر و محبّت من و مدحی که از شما می کنم به خاطر دنیا نیست، من از این
اشعار نظري جز صله و تقرّب به پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم و اداي حقّی که خداوند بر من واجب نموده ، ندارم .
جابر گوید: امام باقر علیه السلام نیز بر او دعا کرد ، آنگاه فرمود :
اي غلام ! این کیسه ها را ببر و سر جایشان بگذار .
اینک دستور داد که سی هزار درهم « درهمی نزد من نیست » : (وقتی این صحنه را دیدم) در دلم گفتم: حضرت به من فرمود
براي کمیت جایزه دهند .
درهمی » : ] در این هنگام کمیت برخاست و رفت ، من به امام باقر علیه السلام عرض کردم : قربانت گردم ! به من فرمودید
ولی دستور دادید سی هزار درهم براي کمیت جایزه دهند ؟! [ « نزد من نیست
امام باقرعلیه السلام به من فرمود:
جابر! برخیز و وارد اتاق شو .
من برخاستم و وارد اتاق شدم ، ولی چیزي از آن درهم ها ندیده و باز گشتم . حضرت فرمود :
یا جابر ! ما سترنا عنکم أکثر ممّا أظهرنا لکم .
اي جابر! آنچه ما (از نیروي خدا داد) از شما پنهان می کنیم بیشتر از آن است که براي شما آشکار می نماییم .
ص: 566
آنگاه حضرت برخاست و دست مرا گرفت و وارد اتاق کرد، سپس با پاي مبارکش بر زمین زد ، ناگاه شمش طلایی چون
گردن شتر نمایان شد، آنگاه فرمود :
یا جابر ! انظر إلی هذا ولا تخبر به أحداً إلّا من تثق به من إخوانک ، إنّ اللَّه أقدرنا علی ما نرید ، ولو شئنا أن نسوق الأرض
بأزمّتها لسقناها .
اي جابر! به این (شمش) نگاه کن و به کسی نگو ، مگر افرادي از برادرانت که به آنان اطمینان داري.
همانا خداوند ما را بر آنچه بخواهیم توانا ساخته، اگر بخواهیم زمام زمین را در اختیار گرفته و به هر جا که بخواهیم ببریم، می
( توانیم. ( 1
------------------------------------------
می نویسد : حلبی از امام صادق علیه السلام نقل کرده که « خرائج » 7 - شیخ قطب الدین راوندي رحمه الله در / 1004
حضرتش فرمود:
گروهی از مردم خدمت پدرم امام باقرعلیه السلام رسیده پرسیدند:
ما حدّ الإمام ؟ حدّ و امتیاز امام چیست؟
فرمود: حدّ عظیم ، إذا دخلتم علیه فوقّروه وعظّموه ، وآمنوا بما جاء به من شی ء، وعلیه أن یهدیکم، وفیه خصله إذا دخلتم علیه
لم یقدر أحد أن یملأ عینه منه إجلالًا وهیبه، لأنّ رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم کذلک کان، وکذلک یکون الإمام .
شأن امام بسیار والا است، هر وقت خدمت امام رسیدید به او احترام کنید، او را بزرگ بشمارید، و به آنچه می گوید: باور
داشته باشید، و بر اوست که شما را هدایت و راهنمایی کند.
یکی از امتیازات او این است که هر کدام از شما که به خدمتش برسید از جلال و هیبت او نمی توانید به او خیره شوید، زیرا
که رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم چنین بود، و امام نیز همانند اوست .
. 239 ح 23 / -1 الإختصاص : 265 و 266 ، بصائر الدرجات : 375 ح 5 ، بحار الأنوار : 46
ص: 567
پرسیدند: آیا امام ، شیعیان خود را می شناسد؟
فرمود: آري، وقتی آنها را ببیند (می شناسد).
پرسیدند: آیا ما از شیعیان تو هستیم؟
فرمود: آري ، همه شما از شیعیان من هستید.
پرسیدند: علامت آن چیست؟
فرمود: آیا می خواهید اسامی خودتان، پدرانتان و قبیله هایتان را بگویم؟
گفتند : آري.
حضرت همه این مشخصات را فرمود، و آنان تصدیق کردند.
حضرت فرمود: اینک می گویم که می خواستید از چه چیزي بپرسید؟ می خواستید در مورد این آیه بپرسید که خداوند متعال
می فرماید:
؛ (1) « کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَفَرْعُها فِی السَّماءِ »
. « همانند درخت پاکیزه اي که ریشه آن ثابت (در زمین) و شاخه آن در آسمان است »
] عرض کردند: درست است.
فرمود: ما همان درخت پاکیزه اي هستیم که خداوند متعال فرمود:
؛ [ (2) « أَصْلُها ثابِتٌ وَفَرْعُها فِی السَّماءِ »
. « ریشه آن ثابت (در زمین) و شاخه آن در آسمان است »
ما به هر کس از شیعیانمان که بخواهیم از دانش خودمان عطا می نماییم .
آنگاه فرمود : آیا قانع شدید؟
( گفتند : ما به کمتر از آن نیز قانع بودیم. ( 3
( نیز نقل شده است. ( 4 « صراط المستقیم » نویسنده رحمه الله گوید : این حدیث شریف در کتاب
------------------------------------------
8 - باز در همان کتاب می نویسد: اسود بن سعید گوید: / 1005
. -1 سوره ابراهیم ، آیه 24
-2 این قسمت ، از مصدر نقل شده است .
. 244 ح 32 / 596 ح 8 ، بحار الأنوار : 46 / -3 الخرائج : 2
184 ح 18 (به صورت اختصار) . / -4 الصراط المستقیم : 2
ص: 568
من در محضر باصفاي امام باقرعلیه السلام حضور داشتم، پیش از آن که من چیزي بپرسم، حضرت لب به سخن گشود و
فرمود:
نحن حجّه اللَّه ، ونحن باب اللَّه ، ونحن لسان اللَّه ونحن وجه اللَّه ، ونحن عین اللَّه فی خلقه ، ونحن ولاه أمر اللَّه فی عباده .
ما حجّت خدا، باب خدا، زبان خدا و وجه خدا هستیم، ما چشم خدا در میان مردم بوده و فرمانرواي امر خدا در میان بندگان او
هستیم .
آنگاه فرمود: به راستی که میان ما و هر بخش از زمین نخ اتّصالی همانند نخ بنّاهاست، هرگاه خداوند در مورد سرزمینی به ما
مأموریتی دهد، ما آن نخ را می کشیم و آن سرزمین با همه مناطقش - بازارها و محلّات - نزد ما می آید و فرمان خدا را در
مورد آن انجام می دهیم .
همان گونه که باد در اختیار حضرت سلیمان علیه السلام بود، اینک خداوند آن را براي آل محمّدعلیهم السلام مسخر
( گردانیده و در اختیار آنان گذاشته است. ( 1
------------------------------------------
می نویسد: حبابه والبیّه گوید: « مناقب » 9 - عالم جلیل القدر ، ابن شهراشوب در کتاب / 1006
در مکّه ، در مسجدالحرام بودم، هنگام عصر بود، در آن هنگامی که آفتاب نور طلایی خود را همانند تاجی بر سر مردان، بر
فراز کوهها گسترانیده بود، شخصیّتی را در ملتزم - یا میان در کعبه و حجر الاسود - دیدم، او کمر خود را با عمامه اي از خز
بسته و بر روي خاك ایستاده بود، دستان مبارکش را به سوي آسمان بلند کرده و دعا می نمود .
وقتی مردم به سوي او روي آورده و از او از مسایل مشکل و پرسشهاي پیچیده می پرسیدند ، او پیوسته پاسخ می داد تا این که
هزار مسأله را پاسخ داد ، آنگاه برخاست و به سوي منزل خود حرکت کرد ، در این هنگام فریادگري با صداي بلند فریاد می
زد:
. 255 ح 53 / 287 ح 21 ، بحار الأنوار : 46 / -1 الخرائج : 1
ص: 569
ألا ! إنّ هذا النور الأبلج المسرح والنسیم الأرج ، والحقّ المرج .
آگاه باشید! همانا این (آقا )، نوري تابان و درخشان، نسیم عطري خوش بو و شخصیّت حقّی است که مردم او را ترك نمودند
.
عدّه اي می گفتند: این شخص کیست؟
یکی از حاضران گفت: او، محمّد بن علی باقر، نشانه دانش و گویاي دانا ؛ محمّد بن علیّ بن حسین بن علیّ بن ابی طالب
علیهم السلام است .
در حدیث دیگري آمده است: ابوبصیر گوید: فریادگري با صداي بلند فریاد می زد:
ألا ! إنّ هذا باقر علم الرسل ، وهذا مبیّن السبل ، هذا خیر من رسخ فی أصلاب أصحاب السفینه ، هذا ابن فاطمه الغرّاء العذراء
الزهراء ، هذا بقیّه اللَّه فی أرضه ، هذا ناموس الدهر ، هذا ابن محمّد وخدیجه وعلیّ وفاطمه علیهم السلام هذا منار الدین القائمه
.
آگاه باشید! این شخص ، شکافنده علوم پیامبران، روشن کننده راه ها (راه خدا) ، بهترین فرد از نژاد اصحاب سفینه (نوح علیه
السلام) است.
این، فرزند فاطمه غرّا، عذرا و زهراست، این بقیّه اللَّه در زمین خداست، این گنجینه اسرار الهی در روزگار است، این فرزند
( محمّد مصطفی، خدیجه کبري، علی مرتضی و فاطمه زهراعلیهم السلام است، این شخص استوانه پایدار دین خداست. ( 1
------------------------------------------
می نویسد: علیّ بن ابی حمزه و ابوبصیر گویند : « بحار الأنوار » 10 - علّامه مجلسی رحمه الله در / 1007
ما وعده داشتیم که خدمت مولایمان امام باقرعلیه السلام شرفیاب شویم، به
259 ح 60 . مترجم گوید : نویسنده رحمه الله در ذیل این حدیث شریف ، / 182 ، بحار الأنوار : 46 /4 - -1 المناقب : 183
توضیحی براي بعضی از لغات آن آورده که ما در ترجمه این حدیث از آن استفاده نمودیم .
ص: 570
همین جهت ، به همراه ابولیلی خدمت حضرتش شرفیاب شدیم.
حضرت فرمود:
اي سکینه! چراغ را بیاور!
او چراغ را آورد، آنگاه فرمود: صندوقچه اي را که در فلان جاست نیز بیاور.
او صندوقچه هندي - یا سندي - را آورد، حضرت مهر آن را باز کرد، و صحیفه زرد رنگی را از آن بیرون آورد .
علیّ بن ابی حمزه گوید: امام باقرعلیه السلام آن صحیفه را از بالایش نگاه می کرد و می پیچید و از پایینش باز می کرد و
نگاه می فرمود تا این که به یک سوّم یا یک چهارم آن رسید، در این هنگام نگاهی به من کرد ، از نگاهش چنان لرزه بر
اندام من افتاد که بر خود ترسیدم.
وقتی مرا در این حال دید ، دست مبارکش را بر سینه ام گذاشت و فرمود :
خوب شدي؟
عرض کردم: آري، قربانت گردم.
فرمود: چیزي نیست، آنگاه فرمود: نزدیک بیا. من نزدیکتر رفتم.
فرمود: چه می بینی؟
عرض کردم: نام خودم، نام پدرم و نام فرزندانی براي خودم که آنها را نمی شناسم .
فرمود: یا علیّ ! لولا أنّ لک عندي ما لیس لغیرك ما اطّلعتک علی هذا ، أما إنّهم سیزدادون علی عدد ما هاهنا .
اي علی! اگر نبود که در نزد من مقامی داري! تو را از این اسرار آگاه نمی کردم، آگاه باش که به زودي (فرزندانت) به اندازه
عددي که اینجا دیدي اضافه خواهند شد .
علیّ بن ابی حمزه گوید: سوگند به خدا! بیست سال از این ماجرا
ص: 571
( گذشت، در این مدّت براي من فرزندانی به تعدادي که با چشمانم در آن صحیفه دیده بودم، متولّد شد ... ( 1
------------------------------------------
11 - باز در همان کتاب می خوانیم: ابو عیینه گوید : / 1008
امام صادق علیه السلام می فرماید:
شخص یکتاپرستی خدمت امام باقرعلیه السلام آمد و از پدرش - که ناصبی و فاسق بود - به حضرتش شکایت کرد که او به
هنگام مرگش همه اموالش را پنهان نموده است.
امام باقرعلیه السلام به او فرمود: آیا دوست داري پدرت را ببینی و از مکان اموالش بپرسی؟
گفت: آري، من نیازمند و فقیرم.
امام باقرعلیه السلام با دست مبارکش نامه اي در ورق سفیدي نوشت و آن را مهر کرد، آنگاه فرمود : امشب با این نامه به
قبرستان بقیع برو ، وقتی به وسط آن رسیدي صدا می زنی : یا درجان !
آن مرد نامه را گرفت و رفت و فرمایش امام علیه السلام را انجام داد.
در این هنگام شخصی آمد و نامه را به او داد ، وقتی خواند گفت : اگر مایلی پدرت را ببینی از جایت حرکت نکن تا او را
2) است . ) « ضجنان » بیاورم ، زیرا که او در
او رفت و دیري نگذشت که به همراه مرد سیاه چهره اي آمد ، در گردن او ریسمان سیاهی بود ، او زبانش را بیرون آورده
نَفَس می زد و شلوار سیاهی بر تن داشت .
آن شخص رو به من کرد و گفت: این پدر توست؛ ولی شعله هاي آتش ، دود دوزخ و جرعه هاي آب سوزان آن ، قیافه او را
دگرگون ساخته است .
من از حال پدرم پرسیدم.
وي گفت: من دوستدار بنی اُمیّه بودم تو دوستدار اهل بیت علیهم السلام ، به همین جهت از تو بدم می آمد و تو را از ثروتم
محروم نموده و آنها را از تو پنهان
. 266 ضمن ح 65 / 193 ، بحار الأنوار : 46 / -1 المناقب : 4
-2 ضجنان : نام کوهی در تهامه است.
ص: 572
کردم، من امروز پشیمانم، پس به باغم برو و زیر درخت زیتون را بکَن و آن مال را - که یکصد و پنجاه هزار است - بردار ،
پنجاه هزار آن را به امام باقرعلیه السلام بده و بقیّه مال خودت باشد.
راوي گوید : او طبق گفته پدرش انجام داد، امام باقرعلیه السلام با آن پول قرضی را پرداخت و با باقی مانده آن زمینی خرید و
آنگاه فرمود :
أمّا إنّه سینفع المیّت الندم علی ما فرّط من حبّنا وضیّع من حقّنا بما أدخل علینا من الرفق والسرور .
به زودي آن مرده اي که به خاطر کوتاهی کردنش در محبّت ما و ضایع کردن حقّ ما پشیمان گشته به جهت این که ما را
( خوشحال و مسرور نمود ، سود خواهد برد . ( 1
------------------------------------------
می نویسد : « خرائج » 12 - قطب راوندي رحمه الله در / 1009
ابو بصیر گوید: در خدمت باسعادت مولایم امام باقرعلیه السلام وارد مسجد شدم ، مردم در رفت و آمد بودند .
امام علیه السلام به من فرمود :
از مردم بپرس آیا مرا می بینند ؟
به هر کس که برخورد کردم پرسیدم : آیا امام باقر علیه السلام را دیدي ؟
می گفت: نه، با این که امام باقر علیه السلام همانجا ایستاده بود . تا این که ابو هارون نابینا وارد شد .
امام علیه السلام فرمود : از او بپرس .
گفتم: آیا امام باقرعلیه السلام را دیدي؟
گفت: آیا او اینجا ایستاده نیست ؟!
گفتم: از کجا فهمیدي؟
گفت: چگونه ندانم، در حالی که آن حضرت نوري درخشان است ؟!
. 267 ضمن ح 65 / 193 و 194 ، بحار الأنوار : 46 / -1 المناقب : 4
ص: 573
ابوبصیر گوید: شنیدم که شخصی از آفریقا آمده بود ، حضرت به او فرمود:
حال راشد چطور است؟
گفت : از او جدا شدم در حالی که زنده و سرحال بود و به شما سلام می رساند .
حضرت فرمود: خدا رحمتش کند!
عرض کرد: مگر مرد؟
حضرت فرمود: آري . گفت: کی ؟
فرمود: دو روز پس از حرکت تو.
گفت: سوگند به خدا! نه بیماري داشت و نه مبتلا به دردي بود؟!
حضرت فرمود: مگر هر کسی که می میرد به خاطر مرضی است یا علّتی دارد؟
من عرض کردم: آن مرد که بود؟
فرمود: یکی از دوستان و علاقه مندان ما .
آنگاه فرمود : لئن ترون أنّه لیس لنا معکم أعین ناظره وأسماع سامعه ، لبئس ما رأیتم ، واللَّه لایخفی علینا شی ء من أعمالکم ،
فاحضرونا جمیعاً ، وعوّدوا أنفسکم الخیر ، وکونوا من أهله تعرفون به فإنّی بهذا آمر ولدي وشیعتی .
اگر شما خیال می کنید که براي ما با شما چشمانی بینا و گوش هاي شنوا وجود ندارد، بد خیالی کرده اید، به خدا قسم! هیچ
یک از اعمال شما از ما پنهان نیست. پس همه شما ، ما را نزد خود حاضر بدانید و خودتان را به کارهاي خوب عادت دهید و
( از اهل خیر باشید و با این امتیاز شناخته شوید، چرا که من فرزندان و شیعیان خودم را به این کار سفارش می نمایم. ( 1
------------------------------------------
می نویسد: روایت شده: « فلاح السائل » 13 - سیّد بزرگوار، سیّد علیّ بن طاووس قدس سره در کتاب / 1010
. 243 ح 31 / 595 ح 7 ، بحار الأنوار : 46 / -1 الخرائج : 2
ص: 574
امام صادق علیه السلام فرمود:
روزي خدمت پدر بزرگوارم شرفیاب شدم، آن حضرت به فقیران مدینه صدقه می داد، آن حضرت هشت هزار دینار در میان
( آنان تقسیم نمود، و خانواده اي را که یازده نفر بَرده بودند همه را آزاد فرمود... . ( 1
------------------------------------------
خود می نویسد: شفیق بلخی از یکی از اهل علم و دانش نقل می « امالی » 14 - ابو علی بن شیخ طوسی قدس سره در / 1011
کند و می گوید :
به امام محمد باقرعلیه السلام گفته شد: چگونه صبح کردي؟ فرمود :
أصبحنا غرقی فی النعمه ، موفورین بالذنوب ، یتحبّب إلینا إلهنا بالنعم ونتمقّت إلیه بالمعاصی ، ونحن نفتقر إلیه ، وهو غنیّ عنّا .
صبح کردیم در حالی که غرق در نعمت خدا هستیم ، گناهان ما را احاطه کرده است، خداوند با نعمت ها به ما مهربانی می
( کند، ما با گناه ها و معصیت ها از او دوري و دشمنی ، ما نیازمند او هستیم، او از ما بی نیاز. ( 2
------------------------------------------
می نویسد: « کافی » 15 - ثقه الإسلام کلینی رحمه الله در کتاب شریف / 1012
حسن بن عبّاس بن حریش از امام جوادعلیه السلام و آن حضرت از امام صادق علیه السلام نقل می کند که حضرتش فرمود:
روزي پدر بزرگوارم مشغول طواف کعبه بود ، مردي که صورتش را با گوشه اي از عمامه پوشانده و آماده بود مقابلش ایستاد
و طواف آن حضرت را قطع کرد، تا این که پدرم را به اتاقی در کنار صفا برد، و کسی را نیز نزد من فرستاد ، ما سه نفر شدیم
.
او رو به من کرد و گفت: آفرین اي فرزند رسول خدا !
آنگاه دست بر روي سر من گذاشت و گفت: خداوند به تو خیر دهد اي امین خداوند پس از پدران خویش !
. 302 ح 48 / -1 فلاح السائل : 169 ، بحار الأنوار : 46
. 303 ح 52 / -2 این حدیث در امالی طوسی : 641 ح 17 مجلس 32 (به صورت ارسال) نقل شده است . بحار الأنوار : 46
ص: 575
سپس به پدرم گفت: اي ابا جعفر ! می خواهی تو براي من توضیح بده، یا مایلی من براي تو شرح دهم. می خواهی شما بپرس،
و یا من بپرسم، اگر بخواهی من تو را تصدیق نمایم و یا دوست داري شما تصدیق کن.
پدرم فرمود: همه اینها را می خواهم.
آن مرد گفت: وقتی از تو سؤال می کنم مبادا جوابی بدهی که حقیقت را پنهان کنی!
فرمود: إنّما یفعل ذلک من فی قلبه علمان ؛ یخالف أحدهما صاحبه ، وإنّ اللَّه عزّوجلّ أبی أن یکون له علم فیه اختلاف .
چنین پاسخی را کسی می گوید که در دلش دو علم باشد که هر یک مخالف دیگري باشد، ولی خداوند امتناع دارد که
داراي علمی باشد که مختلف و گوناگون است.
گفت: پرسش من همین بود که اینک قسمتی از آن را توضیح دادي، بگو ببینم این علم و دانشی که در آن هیچ گونه اختلافی
نیست ، نزد کیست؟
فرمود: أمّا جمله العلم ، فعند اللَّه جلّ ذکره ، وأمّا ما لابدّ للعباد منه ، فعند الأوصیاء .
همه این علم نزد خداوند متعال است. ولی بخشی از آن که مردم بدان نیازمندند ، نزد اوصیاي الهی است .
امام صادق علیه السلام می فرماید :
آن مرد گوشه عمامه اش را از صورتش برداشت و روي پا نشست که از شادي صورتش می درخشید گفت: مقصود من همین
بود و به همین جهت نزد شما آمدم، شما عقیده دارید از علمی که در آن اختلاف نیست نزد اوصیاي الهی است، آنها از چه
راهی بر این علم آگاه می شوند؟!
فرمود: کما کان رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم یعلمه، إلّا أنّهم لایرون ما کان رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم یري ،
لأنّه کان نبیّاً وهم محدّثون ، وأنّه کان یفد إلی اللَّه جلّ جلاله فیسمع الوحی وهم لایسمعون .
همان گونه که رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم از آن آگاه می شد، با این تفاوت که آنها
ص: 576
نمی دیدند آنچه رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم می دید (فرشتگان را) . زیرا که او پیامبر بود و اینها محدّث (جانشینان
پیامبر) هستند، او به عنوان پیامبر وارد محضر ربوبی می شد از خداوند متعال بدون واسطه وحی را می شنید، در صورتی که
اوصیاي الهی (بدون واسطه) آن را نمی شنوند .
گفت: راست گفتی اي فرزند رسول خدا! اینک سؤال مشکلی دارم: بگو ببینم، چرا این علم آن طوري که براي پیامبر
خداصلی الله علیه وآله وسلم ظاهر شده حالا ظاهر نمی شود؟
امام صادق علیه السلام می فرماید :
در این هنگام پدرم لبخندي زد و فرمود:
خداوند هرگز کسی را از علم خودش آگاه نمی سازد مگر کسی که او را به ایمان بیازماید ، چنانچه خداوند به پیامبر خود
صلی الله علیه وآله وسلم دستور داد جز به اجازه او با مشرکان پیکار نکند و بر آزار آنها صبر نماید، او به دستور خدا چقدر
پنهانی دعوت نمود تا این که دستور رسید که:
؛ (1) « فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکین »
. « آنچه مأموریت داري آشکارا بیان کن و از مشرکان روي گردان »
سوگند به خدا! اگر پیش از دستور خدا آشکارا دعوت می کرد در امان بود ، ولی او ملاحظه اطاعت خدا را می نمود و می
ترسید که با امر خدا مخالفت بنماید ، و به همین جهت خودداري می کرد .
فوددت أنّ عینیک تکون مع مهديّ هذه الاُمّه ، والملائکه بسیوف آل داود بین السماء والأرض تعذّب أرواح الکفره من
الأموات ، ویلحق بهم أرواح أشباههم من الأحیاء .
دوست دارم چشمان تو شاهد مهدي علیه السلام این اُمّت باشد، ببینی که چگونه فرشتگان با شمشیرهاي آل داود میان آسمان
و زمین ، روح کفّار مرده را عذاب می کنند و ارواح مشابهان آنان - از زندگان را به آن ها ملحق می نمایند ؟!
. -1 سوره حجر ، آیه 94
ص: 577
آنگاه آن شخص، شمشیري بیرون آورد و گفت: این از همان شمشیرهاست؟!
پدرم فرمود: آري ، به آن خدایی که حضرت محمّد مصطفی صلی الله علیه وآله وسلم را براي بشریّت برانگیخت .
امام صادق علیه السلام می فرماید :
در این هنگام آن شخص گوشه عمامه اش را بر صورتش انداخت (و صورت خود را پوشاند) و فرمود : من الیاس هستم، من
آنچه از شما سؤال کردم آگاه بودم، جز آن که خواستم این حدیث نیرویی براي اصحابت باشد.
حضرت حدیث را ادامه داده ... تا آن جا که فرمود:
( آن شخص از جاي خود برخاست و رفت و دیگر او را ندیدم. ( 1
------------------------------------------
می نویسد: « مهج الدعوات » 16 - در کتاب / 1013
امام باقرعلیه السلام حرز دیگري دارد ]که در آن براي شیعیان و کسانی که مرتکب گناهان کبیره شده اند دعا کرده و می
[ ( فرماید : ( 2
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ ، یا دان غَیْر مُتَوان ، یا أَرْحَمَ الرَّاحِمینَ ، إِجْعَل لِشیعَتی مِنَ النَّارِ وقاء ، وَلَهُمْ عِنْدَكَ رضاً ، وَاغْفِرْ ذُنُوبهم
وَیسّر اُمورهم، وَاقْضِ دُیُونَهُمْ، وَاسْتُرْ عَوْراتَهُمْ ، وَهَبْ لَهُمُ الْکبائر الّتی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُمْ ، یا مَنْ لایَخافُ الضیم ، وَلاتَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلا
( نَوْمٌ ، اجعل لی مِنْ کُلِّ غَمٍّ فَرَجاً وَمَخْرَجاً إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدیر . ( 3
بنام خداوند بخشنده مهربان ، اي خداي بزرگوار نزدیکی که هرگز سست نشود، اي مهربان ترین مهربانان ، شیعیان مرا از
آتش دور و از آنان خشنود باش، گناهان آنها را بیامرز و کارهایشان را آسان کن، قرض آنان را ادا و
. 371 ح 163 / 4 ح 64 و 52 74/ 397 ح 25 / 242 ح 1 ، بحار الأنوار : 13 / -1 الکافی : 1
-2 این قسمت ، در مصدر و بحار الأنوار نیامده است .
266 از / 206 به نقل از کمال الدین : 1 / 268 ح 2 . این دعا در بحار الأنوار : 36 / 31 ، بحار الأنوار : 94 - -3 مهج الدعوات : 32
امام صادق علیه السلام نقل شده است .
ص: 578
عیوب آنها را بپوشان، و گناهان کبیره اي که میان تو و آنان است ببخش ، اي خدایی که از ستم نمی ترسد، و چرت و خواب
او را نمی گیرد، مرا از همه غم ها آزاد کرده و رها کن که تو بر هر چیز توانا هستی .
------------------------------------------
( می نویسد: علیّ بن محمّد بن بشیر گوید: محمّد بن علی علیهما السلام به ابن حنفیه ( 1 « کنز الفوائد » 17 - در کتاب / 1014
فرمود:
إنّما حبّنا أهل البیت شی ء یکتبه اللَّه فی أیمن قلب المؤمن ، ومن کتبه اللَّه فی قلبه لایستطیع أحد محوه ،
همانا محبّت ما اهل بیت چیزي است که خداوند در قسمت راست قلب مؤمن می نویسد، و کسی که خداوند در قلبش بنویسد
هیچ کس نمی تواند آن را از بین ببرد .
مگر نشنیدي که خداي سبحان می فرماید :
؛ (2) « اُولئِکَ کَتَبَ فی قُلُوبِهِمُ الإیمانَ وَأَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ »
؟ « آنان کسانی هستند که خداوند ایمان را بر دلهاي شان نوشته و با روحی از جانب خودش آنها را تأیید فرموده است »
( بنابراین ، محبّت ما خاندان، همان ایمان است. ( 3
------------------------------------------
می نویسد: روایت شده: « خرائج » 18 - قطب راوندي رحمه الله در / 1015
گروهی که براي تشرّف به خدمت باسعادت امام باقرعلیه السلام اجازه ورود خواستند ، آنها گویند: وقتی اجازه داده شد و
وارد دهلیز خانه شدیم ، صداي کسی را شنیدیم که به زبان سریانی با لهجه زیبایی می خواند و گریه می کرد، صدا چنان
محزون بود با این که ما معنی آن کلمات را نمی دانستیم،
-1 گفتنی است که ظاهراً در این جا اشتباهی بر مؤلّف محترم رحمه الله رخ داده است، چرا که در مصدر و در موردي از بحار
الأنوار و تفسیر برهان آمده است: محمّد بن علی - ابن الحنفیّه - گوید ، و در مورد دیگري از بحار الأنوار آمده: محمّد بن
الحنفیّه گوید، و در هر صورت ، نیاز به تحقیق بیشتري دارد. (مترجم)
. -2 سوره مجادله ، آیه 22
. 446 ح 9 / 366 ح 17 و 389 ح 10 ، تفسیر برهان : 9 / 676 ح 8 ، بحار الأنوار : 23 / -3 تأویل الآیات : 2
ص: 579
برخی از ما نیز گریه نمود .
ما گمان کردیم که عدّه اي از اهل کتاب در محضر حضرتش حضور دارند و یکی از آنها مشغول خواندن است. وقتی صدا
قطع شد ما وارد شدیم، و کسی را در نزد حضرت ندیدیم، گفتیم: ] اي فرزند رسول خدا ! [ما به لهجه سریانی صدایی را
شنیدیم که زیبا می خواند. فرمود:
ذکرت مناجاه إلیا ( 1) النبیّ فأبکتنی .
( من مناجات الیاي پیامبر را می خواندم و گریه ام گرفت. ( 2
------------------------------------------
می نویسد: ابو عمران ( 3) گوید: امام باقر علیه السلام می فرمود : « بصائر الدرجات » 19 - در کتاب / 1016
لقد سأل موسی العالم مسأله لم یکن عنده جوابها ، ولقد سأل العالم موسی علیه السلام مسأله لم یکن عنده جوابها ، ولو کنت
بینهما لأخبرت کلّ واحد منهما بجواب مسألته ، ولسألتهما عن مسأله لایکون عندهما جوابها .
حضرت موسی علیه السلام از حضرت خضرعلیه السلام (عالم) سؤالی پرسید که پاسخ آن را نمی دانست ، و حضرت خضر
علیه السلام هم از حضرت موسی علیه السلام سؤالی پرسید که پاسخ آن را نمی دانست، اگر من در آنجا بودم پاسخ سؤال هر
( یک از آن دو را می گفتم و از آنان سؤالی می پرسیدم که هیچ کدام جوابش را نمی دانستند . ( 4
------------------------------------------
منسوب به شیخ مفید قدس سره آمده است : « اختصاص » 20 - در کتاب / 1017
عبدالرحیم قصیر گوید : پیش از آن که من چیزي بگویم امام باقر علیه السلام لب
-1 در بعضی از نسخ مصدر چنین آمده : إلیاس .
. 254 ح 50 / 286 ح 19 ، بحار الأنوار : 46 / -2 الخرائج : 1
-3 در بصائر آمده : کثیر بن ابو حمران ، و در خرائج آمده : کثیر بن ابو عمران .
. 195 ح 4 / 797 ح 7 (با اندکی تفاوت در الفاظ) ، بحار الأنوار : 26 / -4 بصائر الدرجات : 229 ح 1 ، الخرائج : 2
ص: 580
به سخن گشود و فرمود :
هان! به راستی براي ذوالقرنین دو ابر را پیشنهاد کردند، او ابر آرام را انتخاب کرد و تند و سخت را براي صاحب شما قرار داد
.
عرض کردم: سخت و تندرو چیست؟
فرمود: ما کان من سحاب فیه رعد وصاعقه وبرق ، فصاحبکم یرکبه ، أما إنّه سیرکب السحاب ویرقی فی الأسباب أسباب
السماوات السبع والأرضین السبع خمس عوامر وثنتان خراب .
ابري است که داراي رعد و برق است و صاحب شما بر آن سوار می شود، آگاه باش ! که او به زودي سوار آن ابر شده و در
اسباب - اسباب و طبقات آسمان هفتگانه و زمین هفتگانه که پنج طبقه آن آباد (و داراي ساکن) است و دو طبقه آباد نیست
( (و ساکن ندارد) - صعود کرده و اوج خواهد گرفت . ( 1
باز در همان کتاب آمده است : امام صادق علیه السلام پس از این حدیث فرمود :
اگر ذوالقرنین ابر تندرو و سخت را برمی گزید از آنِ او نبود ، چون خداوند آن را براي قائم علیه السلام ذخیره فرموده است .
(2)
------------------------------------------
21 - موعظه اي رسا از امام باقر علیه السلام : روایت شده : / 1018
روزي گروهی از شیعیان در خدمت با سعادت امام باقر علیه السلام حضور داشتند، حضرت به آنها موعظه می فرمود و (از
کارهاي ناشایست) بر حذر می داشت، (متأسّفانه) آنان توجّهی نداشته و سرگرم افکار خود بودند.
امام باقرعلیه السلام از این وضع ناراحت شده ، لختی سر به زیر انداخت، آنگاه سر برداشت و متوجّه آنان گشته و فرمود:
إنّ کلامی لو وقع طرف منه فی قلب أحدکم لصار میّتاً ؛
بصائر الدرجات : 409 » 321 ح 27 . نظیر این روایت در / -1 بصائر الدرجات : 408 ح 1 (با اندکی تفاوت) ، بحار الأنوار : 52
نقل شده است . « الإختصاص : 321 » و « ح 3
. 321 ذیل ح 28 / -2 الإختصاص : 321 ، بحار الأنوار : 52
ص: 581
به راستی که اگر گوشه اي از سخنان من در دل یکی از شما نفوذ می کرد، می مرد.
آگاه باشید! اي اشباح بی جان و فتیله هاي بی چراغ ! گویا شما چوب هاي خشکیده و بت هاي واداشته شده اید ، آیا شما طلا
را از سنگ باز نمی گیرید؟! آیا از نوري درخشان ، پرتوي نمی گیرید؟! آیا از دریا مروارید را استخراج نمی کنید ؟ سخنان
الَّذینَ » : خوب و پاك را از هر کسی که می گوید برگیرید گرچه او بدان عمل نمی کند. چرا که خداوند متعال می فرماید
؛ (1) « یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ
.« کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروي می کنند »
(تا آنجا که امام باقرعلیه السلام فرمود: ) گویا تو (اي انسان) شبهاي گرسنگی و ترست را فراموش کرده اي؟ (در آن شبهایی
که) او (خدا) را خواندي و تو را پاسخ داده و با همه احسانی که به تو نمود سپاسش را لازم فرمود ، ولی تو او را از یاد برده و
در فرمانش مخالفت نمودي.
واي بر تو! که تو دزدي از دزدان گناهان هستی، هر گاه با شهوت یا گناهی برخورد کردي بدان شتاب نمودي، و با نادانی
خویش به آن مرتکب شدي، چنان مرتکب شدي که گویا تو در برابر دیده خداوند نیستی یا آن که خداوند در کمین تو
نیست.
اي آرزومند بهشت! چه قدر خوابت دراز، مرکبت کند و همّتت سست است؟ پس تو را به خدا ! چه آرزومندي و چه مطلوبی
.
و اي از آتش گریزان! مرکبت را چه تند به سوي آن می رانی، و چقدر فراهم می کنی آنچه تو را در آن می اندازد ؟!
به این گورها بنگرید که چگونه همانند سطرها در کنار خانه ها کشیده شده اند. ... (تا آنجا که فرمود : )
یابن الأیّام الثلاث ! یومک الّذي ولدت فیه ، ویومک الّذي تنزل فیه قبرك ، ویومک الّذي تخرج فیه إلی ربّک ، فیاله من یوم
عظیم.
اي فرزند سه روز : روزي که در آن متولّد شدي، روزي که به درون گورت
. -1 سوره زمر ، آیه 18
ص: 582
فرود می آیی و روزي که از آن به سوي پروردگارت بیرون می آیی، واي که چه روز بزرگی است!
اي کسانی که داراي شکل هاي شگفت آورید! و اي کسانی که همانند اشتران تشنه کنار چشمه ها زانو زده اید! از چیست که
می بینم جسم هایتان آباد و دل هایتان ویران است ؟
آگاه باشید! سوگند به خدا! اگر آنچه را که باید ملاقات کنید و به سوي آنچه که باید بروید با دیده مشاهده می کردید می
گفتید:
؛ (1) « یا لَیْتَنا نُرَدُّ وَلا نُکَذِّبُ بِآیاتِ رَبِّنا وَنَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ »
. « اي کاش! بار دیگر (به دنیا) بازگردانده می شدیم و آیات پروردگارمان را تکذیب نمی کردیم و از مؤمنان می بودیم »
و خداوند - جلّ جلاله - در پاسخ فرماید :
؛ (2) « بَلْ بَدا لَهُمْ ما کانُوا یُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ وَلَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ »
بلکه اعمال (و نیّاتی که) پیش از آن پنهان می کردند در برابر آنها آشکار شده و اگر باز گردند به همان اعمالی که از آن »
(3) . « نهی شده بودند باز می گردند و آنان دروغگویانند
---------------------------------------------------
. -1 سوره انعام ، آیه 27 و 28
. -2 سوره انعام ، آیه 27 و 28
. 170 ح 4 / -3 بحار الأنوار : 78
ص: 583
بخ